این اما اول داستان بود، در واقع همان روزهای اول شاهد استرس مساوی میان دارا و ندار بودیم، چرا که هر چه بیشتر گذشت قرنطینه برای لاکچریها زیباتر و برای معمولیها ترسناکتر شد دلیل آن هم کاملا واضح است؛فاصله طبقاتی!
قرنطینه برای آنهایی که داشتند تبدیل شد به استراحت اجباری در باغهای اختصاصی به صرف انواع کباب و برای ندارها قصه پرغصه شب سر گرسنه بر بالین گذاشتن!
شهر نشینی در دنیای مدرن امروز، خوبیها و زشتیهای زندگی را یک جا نمایش میدهد و به خوبی نمایان می کند که زندگی بالا و پایین بسیار دارد. گاهی آنقدر ثروت داری که برای خرج کردنش به دنبال راهی مناسب میگردی و گاهی آنقدر فقیری که تنها آرزوی هر روزت داشتن لقمه نانی برای سیر کردن شکم زن و بچه است.
در این میان حکایت دارا و ندار و فقیر و غنی در جامعه حکایتی است که از قدیم الایام مطرح بوده است.
حکایتی کهگاه خشم مردم فقیرتر را به همراه دارد و باعث ایجاد موج نفرت از ثروتمندان میان قشر متوسط و ضعیف میشود وگاه باعث غرور کاذب ثروتمندانی که درد فقر را نکشیدهاند و به ثروت خود مینازند. غروری که باعث نگاه از بالا به فقیرترها میشود و نتیجه آن هم به وجود آمدن همان موج نفرت است.
به این ترتیب میتوان گفت، هر چند رسیدن اختلاف طبقاتی به صفر منطقی و شدنی نیست و در همه جوامع فقیر و غنی در کنار هم زندگی میکنند، اما فاحش شدن این اختلاف در نتیجه باعث گسست اجتماعی مردم از هم خواهد شد.
نتیجه هم این میشود که در جامعهای که دخل و خرج شهرنشینهای متوسط و ضعیف کشور با هم همخوانی ندارد، ریخت و پاشهای قشر ثروتمند که حالا به لطف رسانهها برای همه قابل لمس است، باعث ایجاد نارضایتی عموم مردم میشود.
آنهایی که دستشان به دهانشان میرسید فریاد زدند که با رعایت قرنطینه زنجیره انتقال کرونا ویروس را بشکنیم، البته بماند که خیلی از آنان سوار بر شاسی بلندها به سوی ارتفاعات در کشور رفتند اما در همان ویلا طعنه زدند که چرا قرنطینه را رعایت نمیکنید.
البته که حق دارند چرا که نه اجاره خانه دارند نه چک! نه از درد شکم گرسنه خبر دارند و نه شرمندگی در برابر اهالی خانه…
روزی که ستاد ملی با کرونا قرنطینه بین شهرها را اجرایی نکرد و با تأخیری چند روزه به جای آن طرح فاصلهگذاری هوشمند را ابلاغ کرد شاید کاسبها و کارگران بیش از همه نگران شدند، چرا که زندگی آنها در گرو همان درآمدهای روزانه است.
اینکه ما بدون هیچ کمکی به اقشار ضعیف توقع داشته باشیم در خانه بمانند کمی خنده دار است و مقداری ناراحت کننده، چرا که طبیعی است آنها ریسک ابتلا به کرونا را به جان میخرند و ناامید شانس خود را برای کسب درآمد امتحان میکنند.
شاید حتی کارمندان نیز نتوانند درد این قشر را درک کنند، هر چند که کارمندان علیرغم اینکه با رسیدن شنبه معروف زندگیشان به حالت عادی بازگشت اما اطمینان دارند انتهای ماه چه مبلغی را میتوانند برای خانواده هزینه کنند.
هرچند در این میان نباید از اهمیت سلامت کارمندان نیز غافل شد، با حضور ارباب رجوع در ادارات سلامت تعداد زیادی از کارکنان و خانواده آنان در خطر خواهد بود.
اما این روزها آسیبپذیرترین اقشار جامعه کارگرانی هستند که حقوق آنها با مصوبه جدید مدیران هم کفاف زندگی عادی را نخواهد داد و کارگران روزمزدی که فعلا از همان کار نیز محرومند. مهربانی همیشه هست، اینروزها وقت آنست که نگذاریم پدری بیماری را به شرمندگی ترجیح دهد، آنها را دریابیم….
محمدرضا زارع برزشی-مدیر مسئول پایگاه خبری تحلیلی افق اندیشان مشهد