از زمانی که ساکن منزل کنونی شدیم خداوند همسایه ای نصیبمان کرد که به معنای واقعی گلی است از گل های بهشت. چه اوایل که زیاد صمیمی نبودیم و چه این روزها که نمی توان میزان این صمیمیت را در کلام توصیف کرد، همیشه لطفشان شامل حالمان بود. در شادی و عزا، در مواقع کمک و در روزهایی که حالمان خیلی هم خوش نبود درب منزلشان با خوشرویی تمام برایمان باز بود. همسایه مان هم همانند خودمان اعتقاد راسخ دارد که یکی از به اصطلاح آپشن های خوب یک خانه، همسایه ای است که بتوان روی بودنش حساب باز کرد، دقیقا همان چیزی که این سال های اخیر کمرنگ و کمرنگ تر شده است، همان حق همسایگی!
خانه ما در کنار کمبودهایش به خاطر عمر بالای بنا، یک خصوصیت عالی دارد و آن هم نبود آسانسور است!
این تکنولوژی ساخت دست بشر که در راستای کمک به انسان اختراع شده است یکی از معضلات همین کمرنگ شدن هاست، خصوصا از زمانی که پاگرد پله های اختصاصی جهت ایجاد امنیت با بازشوی آسانسور و پله به داخل این فضاها، یکی از امتیازات ویژه طراحی ساختمان ها محسوب شد و قفل آسانسور و باز نشدن درب در زمان جابه جایی اهالی ساختمان در دیگر طبقات، شد نشانه یک آسانسور پیشرفته و باکلاس، همان سلام علیک های از روی اجبار به خاطر برخوردهای ناگهانی با همسایه ها نیز محو و محوتر شد.
نه اینکه این مسایل مربوط به خانه های شخصیمان باشد ها، نه! محله ها را ببینید. خانه هایی که پشت به پشت و دیوار به دیوار ساخته شده اند و کمترین فضای مشترک همسایگی را مابین دیوارهای بلند ایجاد حریمشان نمی توانید بیابید! آنچنان که نمیتوانی بفهمی کامیونی که در روز روشن مشغول حمل بار است برای اسباب کشی همسایه جدید آمده است یا مشغول دزدی اموال منزل همسایه قدیم است! لابد تصمیم گیران شهر با خود فکر می کنند چرا زمین فلان قیمت را فدای کیفیت فضای شهری کنیم تا وقتی می توانیم هر مترش را بسازیم و به قیمت گزاف بفروشیم!؟ یادمان رفته است حق همسایه چقدر در دینمان سفارش شده است و نمی دانیم شهرسازی اسلامی و ایرانی فقط در ظواهر نیست و در عمق جان اصول طراحی نهفته است!
الگوی کالبدی- اجتماعی- ادراکی «همسایگی» به عنوان «فصل مشترک شهر»، «محل سکونت» و زمینه ای است که «مناسبات اجتماعی» ساکنان در آن شکل می گیرد. اهمیت تحلیل الگوی همسایگی و مبانی نظری شکل گیری آن به دلیل تاثیراتی است که بر طراحی محیط های مسکونی در سراسر جهان گذاشته است. همان گونه که خانه عرصه ای برای خانواده است؛ همسایگی نیز با تاکید بر کالبد و کیفیتی وابسته عرصه ای را برای خانواده ای بزرگ تر فراهم می آورد که باعث پویایی و هویت و عینیت در فضای شهری می گردد؛ نیروهایی که خود به تنهایی منجر به آفرینش فضای شهری می شوند.
زمانی که طرح بالا را برای مراکز همسایگی پروژه ام در پایان نامه دوران کارشناسی ارشد با موضوع “طراحی محله با رویکرد زیست مؤمنانه با تأکید بر سه اصل تعادل، ذکر و امنیت” ارائه می کردم، امید داشتم روزی خانه هایی داشته باشیم که پنجره اش به داخل مراکز محله باز شود که کوچکترین مزیتش افزایش چشم ناظر، کاهش چشمگیر نقاط جرمخیز در کوچه ها و ایجاد امنیت است و شاید در شرایطی مثل قرنطینه های این روزها می توانستیم حداقل از راه دور جویای حال همسایه این سمت و آن سمت باشیم تا این افسردگی های روحی مزمن ناشی از عدم ارتباطمان با یکدیگر کمی کاهش یابد!
به امید آن روز که باور کنیم شهری که به جای تفکر درآمدزایی با اصول صحیح طراحی و به خصوص طاحر اسلامی و ایرانی ساخته شود می تواند راه حل باشد نه صورت مسئله!
پ.ن: عکس از جرئیات طراحی محله نواب صفوی است.
پ.ن: ۲۵ سال که گذشت و معلوم نیست چندسال دیگر باید منتظر اجرای طرح های ضعیف و پر از ایراد بهسازی و نوسازی بافت اطراف حرم رضوی بمانیم که هنوز خودشان هم تکلیفشان با خودشان مشخص نیست!