گاهی اوقات دیدن برخی آمارهای رسمی یا غیر رسمی پشت آدم را می لرزاند. خصوصا اگر این آمار در رابطه با جوانانی باشد که قرار است روزگاری آینده سازان این مملکت شوند. جوانانی که با هزار آرزو وارد دانشگاه هایی می شود که هزار اما و اگر در کیفیت سیستم آموزشی و خدمات ارائه دهنده شان وجود دارد و تازه پس از چندسال تحصیل و گذران عمر و هزینه های سرسام آور قرار است وارد فضای کاری شوند که عملا وجود ندارد و اینجاست که هرروز آمار بیکاری در رشته های تخصصی معماری و شهرسازی بالا و بالاتر می رود.
طبق آخرین آمار بیکاری، فارغ التحصیلان رشته های معماری و ساختمان در رتبه دوم قرار دارند و این یعنی پرورش دانشجویانی که قرار است مدرکشان را بگذارند در کوزه و آبش را نوش جان کنند و به کاری مشغول شوند که هیچ ارتباطی به رشته تحصیلی شان ندارد! فاجعه ای که فقط به نفع دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی و مؤسسات فنی و غیره و غیره است که به نظر می رسد سود خوبی دارد که هرروز مثل قارچ تکثیر می شوند. دانشگاه هایی که انقدر کیفیت پایینی در آموزش دارند که موجب می شود هر سال تحصیلی بگوییم “خدا پدر دانشجوهای ترم پیش را بیامرزد! ” این که همیشه تقصیر را گردن دانشجویانی بیاندازیم که همت ندارند و بیخیال و تنبل شده اند چاره کار نیست، چرا که همین سیستم آموزشی اینگونه بارشان می آورد که دانشجوی ترم آخر نمی تواند نام معروف ترین معماران جهان را از رو بخواند، چه برسد که پروژه هایش را هم بشناسد!!
اما این موج جمعیت فارغ التحصیلان در این رشته ها و رشته های مشابه در حالی که در آینده هیچ خروجی مناسبی نخواهند داشت نشانه درصد بالای عدم شناخت و آگاهی پیش از ورود به دانشگاه و انتخاب رشته صرفا بر اساس جو حاکم بر جوانان است که به عشق آویزان کردن کیف طراحی روی دوششان وارد این رشته می شوند. عده ای بنابر علاقه در میان کلاس های فشرده عملی و شب بیداری ها و تحویل پروژه ها دوام می آورند و درسشان را تمام می کنند و عده ای نیز سختی ها را تاب نمی آورند و رفیق نیمه راه می شوند و یا آن هایی که مدرکشان به هر قیمتی برایشان مهم است و دست به دامان کسانی می شوند که پول می گیرند و پروژه تحویل می دهند و در این میان و در هر حالت خوش به حال دانشگاه ها!
این که چرا نرخ بیکاری در این رشته ها بالاست دلایل متنوعی مثل عدم تخصص گرایی در صنعت ساختمان و رکود ساخت و ساز به دلیل شرایط اقتصادی و یا افزایش قیمت زمین و غیره دارد که بحث اصلیمان نیست! مسأله این جاست که تا چه زمانی قرار است این روند افزایش فارغ التحصیلان بی کار ادامه پیدا کند؟ چرا هیچ کس دلش به حال جیب پدرانی نمی سوزد که در این شرایط سخت اقتصادی باید خرج دانشجوی دانشگاه آزاد را بدهد و در نهایت دنبال کار پاره وقت و نیمه وقت برایشان بگردد؟ چرا به جای کلاس های کنکور با این خرج های کلان، جلسات مشاوره و یا آگاهی در خصوص رشته های دانشگاهی با توجه به آینده شغلی را برای دانشجویان قبل از انتخاب رشته الزام نمی کنند؟
البته بین خودمان بماند جوابش که مشخص است، پول! اگر بار دانشجویان برای ورود به دانشگاه ها کم شود پس چه کسی بودجه این همه مؤسسه غیر انتفاعی را تأمین کند؟ البته این روزها پیامک های حاوی دعوت به بسیاری از رشته ها بدون کنکور و با اقساط بلند مدت نشان از کم شدن شیب ورودی دانشجویان دارد که امیدواریم این موضوع نوید بخش بالارفتن آگاهی جوانان باشد، اما ای کاش تخصص گرایی در رشته هایی مانند معماری و شهرسازی اهمیت داشت تا هرکسی نتواند راحت بسازد و بفروشد و این همه جوان تحصیل کرده متخصص بیکار بمانند…
وجیهه هوشیارفر _ سردبیر پایگاه خبری تخصصی افق اندیشان مشهد