از حدود دهه ۱۹۶۰،دانش و عمل و برنامهریزی، اصولاً روز به روز از برنامهریزی متمرکز، دراز مدت، آمرانه و دولتی دور شده و به سمت برنامه ریزی کوتاه مدت، تدریجی، دموکراتیک (با حضور مردم) و مشارکتی تمایل یافته است. در واقع همراه با تغییر مفهوم و نقش دولت و دگرگونی در ساختار سیاسی و اجتماعی کشورها،گسترش ارتباطات جهانی، از یکسو و تغییر در مفهوم و نقش علوم اجتماعی و مدیریت زندگی جمعی، از سوی دیگر مفهوم و نقش برنامه ریزی و مدیریت توسعه نیز تحول کیفی و بنیادی پیدا کرده است. نکته مهم و آموزنده در تجارب اخیر جهانی این است که علی رغم روند جهانی شدن شهرنشینی توجه به ویژگی های بومی و نیازهای محلی، برنامه ریزی و مدیریت توسعه به شدت تقویت شده است.
از مهمترین عوامل موثر در این روند باید به ناکامی دعاوی عصر مدرنیته و الگوهای توسعه اقتصادی و توسعه شهری، رواج مفهوم توسعه پایدار، گسترش مفاهیم جامعه مدنی و دموکراسی اجتماعی، تکثر گرایی و مشارکت عمومی اشاره کرد که تحولات عمیقی در نحوه مناسبات میان کشورهای پیشرفته و کشورهای در حال توسعه ایجاد کرده است در نتیجه الگوی قبلی توسعه و روشهای برنامه ریزی آمرانه و تحمیل هم در کشورهای قدرتمند و هم در کشورهای در حال توسعه مورد بازنگری و اصلاح جدی قرار گرفته است.
در واقع میتوان گفت که به دنبال تغییر در آرایش نیروهای سیاسی در جهان و کاهش نقش دولت های بزرگ در تحمیل نظرات خود زمینه ی مناسبتری برای توسعه برنامه ریزی و مدیریت با اتکا به نیروهای غیردولتی قدرتهای محلی و نهادهای حرفه ای ایجاد شده است. در ایران با وجود تلاش های زیاد و پارهای اقدامات در راستای تعدیل و اصلاح الگوی برنامه ریزی جامع هنوز این الگو با تمام نقایص و ضعف های ساختاری الگوی غالب و حاکم بر تهیه طرحهای توسعه شهری است. کلانشهر مشهد نیز از این قاعده مستثنی نمی باشد موقعیت راهبردی بسیار مطلوب شهر در سطح منطقه، وجود حرم مطهر رضوی و دارا بودن اقتصاد چند وجهی در کنار حس تعلق بالای ساکنان نشان از توان ها و پتانسیل های بالقوه شهر دارد که بی توجهی به آنها می تواند خسارات جبران ناپذیری را به شهر متحمل نماید چرا که نه تنها پتانسیل های بالقوه شهر به فعلیت نمیانجامد بلکه این پتانسیلها رو به اضمحلال و نابودی سوق پیدا می کند به نظر می رسد توسعه شهر به رغم اجرای چند برنامه توسعه همچنان در سایه عدم تعادل و توازن در اجرا و بهره وری مناسب از امکانات شهر باقی مانده است. از طرفی در برنامهریزی شهر به محیط اکولوژیکی آن توجه چندانی نشده است و تنها به صورت کلی و در پروژه ای مقطعی نیم نگاهی به این مسئله شده است. بیتوجهی به مشارکت مردم و اجتماع های مردمی (سمن ها یا گروه های مردم نهاد) که به عنوان بدنه اصلی و بطن توسعه ای همه جانبه، فراگیر و پایدار را برای مشهد تشکیل می دهند، باعث منفعل ماندن مشارکت مردم در روند تهیه طرح ها شده است و مشکلات زیادی را برای مدیران و تصمیم گیران شهری به وجود میآورند. لذا نیاز به داشتن طرح های راهبردی به اجرای استفاده از طرحهای منسوخ جامع و جامع تفصیلی بیش از پیش احساس می شود تا بتواند در سایه خود مشارکت مدنی و واقعی شهروندان را در پی داشته باشد و توسعه پایدار شهر را رقم زند.
سعید صداقت: کارشناس شهرسازی